باد برد

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد

از غزل هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه‌ی عاشق‌ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

#حامد_عسکری
دیدگاه ها (۱)

من بمیرم بوی تو رو میدم

یادش نیست

سلام یارجان!یارجان تا حالا به مفهوم تموم شدن فکر کردی؟تا حال...

و منی که این روزها بیشتر از همیشه به خداحافظی فکر میکنم...و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط